خود ناشناخته ی من

اینجا میتونست همچنان کوچه‌هایی باشه که هر روز آفتاب از صبح تمام کوچه و خونه‌هاشو پر میکنه تا لحظه غروب

قوانین همه جا هستن و بعضیهاشون غیر قابل شکستن!

اعتراف سختیه ولی من یه نفرو بردم تو رویا شاید نجات پیدا کنه

یه سری گرفتگیهارو گذاشته بودیم تو شلوغیا فراموش کنیم و بعد اینقدر روش خاک بشینه که وقت خلوتی هم نشه بوضوح دیدشون..

نمیگم خیلی زندگی آنچنانی و پر زرق و برقی داشتیم! اتفاقا خیلی هم معمولی بودیم شاید یه وقتا زیر معمولی حتی..

۳روزه میخوام فایلای جدید دو تا درسی ک استاد اپ کرده رو گوش کنم ولی به ثمر نمیرسه!

نمیدونم الان روزای خوبمونه یا وقتی که کل طبقات اجاره و فروش رفت و سایرین هم اومدن نشستن؟

اومدم تبلیغ نقره جات یه اشنایی رو گذاشتم تو پیجم، عکس یه ست که دو سال پیش ازش گرفته بودم و یه جفت گوشواره که چند ماه پیش خریدم و گذاشتم استوری.. گفتم ک من اینو خریدم از فلانجا و خوبه و ازین حرفا.... ملت اومدن گفتن قشنگه مبارک باشه :||

در دوران خماری بسر میبرم!